loading...
دانلود فایل های کمیاب
saman بازدید : 32 پنجشنبه 15 خرداد 1399 نظرات (0)



ثقه جليل، كافور خادم (1) مىگويد: در محل سكونت امام هادى (ع) در سامراء، عدهاى از صنعتگران بودند و آنجا روستايى بود، از جمله مردى بنام يونس نقاش كه محضر امام مىآمد و خدمت مىكرد. روزى يونس محضر امام آمد و بشدت مىلرزيد، گفت: مولاى من! خانوادهام را به شما مىسپارم، امام فرمود: قضيه چيست؟ گفت: مىخواهم از اين محل بروم، حضرت در حال تبسم گفت: چرا يونس؟ گفت: موسى بن بغا (2) نگينى به من فرستاد كه بتراشم و سوار انگشتر كن ...



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 402
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 32
  • بازدید امروز : 74
  • باردید دیروز : 95
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 221
  • بازدید ماه : 169
  • بازدید سال : 4,698
  • بازدید کلی : 14,016